تنها چیزی که از سفر ده سال پیش مشهد یادم مانده، این است که صبح تا شب توی حرم بودیم اما از دیشب که رسیده مشهد هنوز به حرم نرفته و فکر میکند وقتی حقش را بگیرد سبک میشود تازه فهمیدم چرا دلشوره گرفتهام مادر عوض شدهبود، حالا طلبکار بود از کسی طلبکار بود که میتوانست حقش را بگیرد چک داشت، مدرک داشت دیگر احتیاجی نداشت که به حرم امام برود و امام هشتم را وکیل کند تا حقش را بگیرد حالا میتوانست به دادگاه برود و حکم جلب بگیرد حالا بیشتر از اینکه نگران طلب مادر باشم، نگران خودش بودم که دلش با حکم جلب آرامش میگرفت حالا دلشورهام از این بود که چرا دل مادر اینقدر کوچک شده که با چک و مدرک و حکم جلب آرام میشد، ولی با حرم و زیارت و یاد خدا آرام نمیشد چون برای نقد کردن طلب بیست میلیون تومانیاش، مدرکی در دست داشت که دیگر نیازی به کمک امام احساس نمیکرد تا حالا فکر میکردم ما چه آدمهای خوبی هستیم که به کسی آزار نمیرسانیم، تازه فهمیدم این از خوبی ما نیوده که از ناتوا
اشتراک گذاری در تلگرام